On Mode Of Coral
از روی ترس . . .
On Mode Of Coral
از روی ترس . . .پیوندها
جدیدترین یادداشتها
همه- and she went again
- از کراهت یک چهره !
- پرتاب خویش !
- درد آرد آگاهی !
- ثانیه های ابدی ! ( ثانیه ی چار) : خاصیت عامی !
- ثانیه های ابدی ! ( ثانیه ی سه) : مسلول سانتی مانتال و . . .
- ثانیه های ابدی ! ( ثانیه ی دو) : گم و گیژ
- ثانیه های ابدی ! ( ثانیه ی یک ) : دست بگذاربرثقل سوراخم!پتروس!
- " این چه آغازی است که بیشتر شبیه پایان است ؟ "
- شاید باید آخرین پست وبلاگ می بود اما . . .
- شبناله های تردید و نفهمی !
- [ بدون عنوان ]
- آینه ها همیشه راست نمیگن! وقتی فرو ریخته ای و سر پا نشونت میدن!
- گس اضفهان . . . .
- حمید اون خانوم سرطان داره اما . . .
- جایی برای نشستن روی سکوی سنگیه تاتر شهر نمانده است !
- موسیقی این روزهای من !
- گاهی آدم میتونه به یه مارلبورو قرمز هم حسادت کنه
- آیاس !
- تفره ( طفره )
- دیگه دیره
بایگانی
- آذر 1394 1
- آذر 1391 1
- مرداد 1391 1
- تیر 1391 1
- اردیبهشت 1391 2
- فروردین 1391 5
- اسفند 1390 1
- آذر 1390 9
آمار : 12179 بازدید
Powered by Blogsky
بازم نمیشد زنا رو رام کرد
درسته شبیه همن ، ولی خیلی فرق دارن با هم !
محمد مثل من اشتباه میکرد...
تقریبا همیشه وبلاگتو میخونم اما هیچ حرفی برای نوشته هات ندارم!شاید وقتی می خوندم که هنگ کرده بودم.
ما زنان دنیایی روانی کننده داریم پر از چیز های جدید که انگار هیچ وقت هیچ جا ندیدی!
خودت را آزار نده.بعد از 30 سال زندگی هم نمی شه یه زنو شناخت.چون درست قد همین 30 سال 30 بار عوض شده!
موفق باشی
از چه نظر نور بود؟
نور توی تاریکی؟
نور توی فکرت؟