On Mode Of Coral

On Mode Of Coral

از روی ترس . . .
On Mode Of Coral

On Mode Of Coral

از روی ترس . . .

ثانیه های ابدی ! ( ثانیه ی سه) : مسلول سانتی مانتال و . . .

نمیدونم باید چه اتفاقی بیفته تا به جایی برسی که از خودت بپرسی " ترجیح میدی دوسِت داشته باشن یا قبولت داشته باشن ؟" شاید جواب این سوال برای همه یکی باشه ، شایدم نه ! نمی دونم !
هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز به جایی برسم که این سوال رو از خودم بپرسم . اما رسیدم . چقدر هم دیر ! نمی دونم وقتی یه مسلول بفهمه راهی رو اشتباهی رفته چقدر می تونه واسش مفید باشه وقتی که طولانی ترین راه پیش روش دو قدم فاصله تا در فولادیه .
نمی دونم تو دنیام شدی یا دنیام تو ! بازخورد دنیام رفتار تو بود و تلخی و شیرینی رفتارات تلخی و شیرینی دنیام . یه آن به خودم اومدم دیدم هیشکی دوسم نداره ؛ دنیا از دوس داشتن من عاجزه . دردناکش این بود که گویا برای این دوس داشتن تلاشای زیادی کرده بود و باز شکست خورده بود .
اصلن فکر کن یه گوش باشی به دردودل کل دنیا . یه زبون به دلداری به راهنمایی . یه دیوار به خستگیش . یه دوست به دوستیش . یه . . . یه . . . هه ! . . . همش کشکه لعنتی همش کشکه !
نمی دونم تو دنیام شده بودی یا دنیام تو ! حالم از قبول داشته شدن بهم می خوره ! باید به نفی خودم بلند شم . به ضد خودم . یه خودزنی وجودی ، اخلاقی . یه خودزنی فکری . حس میکنم یه ابزارم یه چیز مفید یه چیز مورد نیاز یه که باید باشه یه چیز که . . . نه !      نه !       نه !
چی شد که به اینجا رسیدم ؟ نمی دونم ! از خودم بدم اومد . از خودی که ساخته بودم از خودی که . . . . ! نمی دونم ! شاید بازیش کردم ! یعنی من ؟! من ! یه دروغ بودم ؟! یعنی همه رفتارام بازی بوده ؟! یعنی . . . ؟! . . . نمی دونم !    نمیدونم !     من خسته ام !
کارم شده شک کردن به خودم ! به کارام ! به فکرام ! من چی ام ؟! کی ام ؟! چی بودم ؟! کی بودم ؟! نمی دونم ! نمی دونم !  

 

*‌ * * * *

یه صدای خفه ای تو سلول بغل هی زمزمه شه : "‌ سردمه ! سردمه ! مث یه سگ که تو یک جنگ سگی . حس بویاییشو ، داده باشه از دست ! "

نظرات 6 + ارسال نظر
الف سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:30 ب.ظ http://www.3shanbe.blogfa.com

صدای خفه : دنیای من تویی دنیا ولی میگن زندون مومنه- من سردم است و انگار هیچگاه گرم نخاهم شد

ANNA سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:22 ب.ظ http://www.lapeste.blogsky.com

توو سلول بغلی من نیستم ؟!

belladona جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:48 ق.ظ http://nabeghehaye89.blogsky.com/

سلام و ممنون از حضورت در وبلاگ ما! این نوشته ت خیلی واسم آشناست انگار قبلا واسم اتفاق افتاده ٬ می دونی منم این روزا رو داشتم تو سلولی که تو الان هستی چند سال پیش من بودم و الان ولی آزاد شدم(از اون زندان وگرنه شاید تو یه زندان بزرگترم)
این لینک اون آهنگه که گفتم:
http://s3.picofile.com/file/7365875585/shakira_addicted_to_you_128_.mp3.html

الف دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:23 ب.ظ http://www.3shanbe.blogfa.com

فک کنم خوب نیسی هان؟ چی میگن...یجور درد حاد که زده بالا و مزمن شده-باهات یکی شده-سخته-خیلی سخت

الف دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:20 ب.ظ

خوب بشم؟! باد اگه ببره منو که خوب میشه- زیر برف یخ دارم میزنم-زیر سوز-سوز ورژنه موذیه باده-خوب شدن داره از یاد میره-حیف

آرمین سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:08 ب.ظ

باید عذر خواهی کنم میخواستم عکس یه قو رو تبلیغ کنم نمی دونم چی شد که تبلیغاتم احتیاج به فیلتر پیدا کرد.
اما اگر من بخوام خودمو جای یه گوشی بذارم خاموش میشم از درد چون واقعیت آدم ها خیلی هولناکه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد